عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی...
موضوعات مرتبط:
عاشقانه-احساسی ,
,
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است....
موضوعات مرتبط:
عاشقانه-احساسی ,
,
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ڪﮧ ﺁﻣﺪﮮ
ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﮮ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﮕﺬﺍﺭ
ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﮯ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ
ﺑﺎ ﺩﯾﺪ ﻥ ﺗﻮ
ﻧﻤﮯ ﺗﭙﺪ
ﻣﮯ ﻟﺮﺯﺩ ...
موضوعات مرتبط:
عاشقانه-احساسی ,
,
خیره ام در چشمِ خیست حسرتم را درک کن
قبله ام باش عاشقانه ، نیتم را درک کن
ای که رویایت دلیلِ گُنگِ عصیانم شده ست
شعرهایم ،گریه هایم ، خلوتم را درک کن
عشق را بر شانه ی اسطوره ها باریده ام
ردِّ اشکِ نیمه شب بر صورتم را درک کن
تا ابد می خواهمت این حالتم را درک کن
روزهای بودنم باتو علامت خورده است !
توی تقویمم بمان وُ عادتم را درک کن
گرچه نقشِ منفی ام را خوب ایفا کرده ام
در غزل ها جنبه های مثبتم را درک کن
از قرارم با تو یک عمر است که آواره ام !
لا اقل دلشوره های ساعتم را درک کن!!
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری
موضوعات مرتبط:
عاشقانه-احساسی ,
,
.
.
.
جنگلی سبزم ولی کم کم کویرم می کنی
من میانسالم؛ تو داری زود پیرم می کنی
نیمه جانم کرده ای در بازی جنگ و گریز
آخر از این نیمه جانم نیز سیرم می کنی
این مطیع محض دست از پا خطا کی کرده است؟
پس چرا بی هیچ جرمی دستگیرم می کنی؟
سالها سرحلقه ی بزم رفیقان بوده ام
رفته رفته داری اما گوشه گیرم می کنی!
تا به حال از من کسی شعر بدی نشنیده است
آخرش از این نظر هم بی نظیرم می کنی!
من همان سرباز از لشکر جدا افتاده ام
می کُشی یکباره آیا ‘ یا اسیرم می کنی؟
.
.
.
-اصغر عظیمی مهر.
برچسبها:
عاشقانه ,