خدا آن حس زیباییست
که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را،
یکی آهسته می گوید
کنارت هستم ای تنها ...
مـحـبت زیــادی،
هـمیـشه آدمــہـا را خــرابـــــ مــی کـنـد
گـاهــی آدمــہـا مــی رونــد ...
...
نـه بـــرای اینـڪـه دلایـل مــانـدنـشــان کم شـده ...
بـه ایـن دلیـل که آنـقــَـدر کـوچـکــنـــد
ڪـه تحـمـل حجـم بــالای مـحـبت تـــــو را نــدارنـد ...
" او ڪـه رفـتنی ست ، بگـــذار بــــرود
بی شک لیاقت نداشت "
گاهی از دوست داشتن هایم احساس پـرواز می کنم
گاهی از دلتنگی هایم احسـاس مچــالگی ...
گاهی از انسان بودنم احســاس خستگی ...
هر لحظه احساسی و پارادوکس این ها با یکدیگر ...!
یک لحظه خــنده، یک لحظه اشک
یک لحظه لبریز از حس دوست داشتن
یک لحظه حس تنهایی محض...
چقدر سخت است انسان بودن...!
اگـــر برای کسی مهم باشی
او همیشه راهی برای وقت گذاشتن با تو پیدا خواهد کرد
نــه بهانه ای برای فرار
و نه دروغــی برای توجیـــه...
غـم هــا ارزش جنـگیــدن نــدارنــد !
رهــایـشــان کنیـــد
غـم هــا آنـقــدر خـستـــه انــــد،
که بـا کمتــریــن بی تــــوجـهی،
از پــای در می آیـنـــد
پس بــرای شـادی بغـل بـاز کنیــد،
و بــا امیـــد زنــدگی کنیــد ...!
میان عشق وزیبایی،تورامن دوست می دارم...
اگر دریای دل آبی ست تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست تویی معنای دنیایش
***
تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن
تویعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن
***
تویعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن
***
تویعنی چتری از احساس برای قلب بارانی
تویعنی در زمستان ها به فکر پونه افتادن
***
اگر یک آسمان دل را به قصد عشق بردارم
میان عشق وزیبایی ترا من دوست میدارم