دکتر سلام! روح و تنم درد می کند
چشمم، دلم، لبم، بدنم درد می کند
ذوق سرودنم، کلماتِ نوشتنم
دکتر! تمام خویشتنم درد می کند
احساس شاعرانگی ام، تیر می کشد
حال و هوایِ پر زدنم درد می کند
دکتر! نگفته های زیادی ست در دلم
لب وا که می کنم، سخنم درد می کند
می خواستم که لال ب مانم، به جان تو!
دیدم سکوت در دهنم درد می کند
یادم باشد این آسمان مرزی دارد و زمین جاذبه ای
یادم باشد برای لمس آسمان بال هایی داشته باشم
که هیچ مرز و جاذبه ای را نشناسد
یادم باشد که باید از چه کسی بال هایم را قرض بگیرم...
برچسبها:
عاشقانه ,
موضوعات مرتبط:
عاشقانه-احساسی ,
,
با دلخوري به خدا گفتم :
در آرزوهايم را قفل كردي كليد را هم پيش خودت نگه داشتي؟!
لبخندي زد و جواب داد:
همه عشقم اين بود كه به هواي اين كليد هم كه شده گاهي به من سر ميزني…
من تمـــــام شــــــــعرهایم را
در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام !
و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی
...
دســـــــــت خالی ,حیرت زده
از شاعر بودن استعفا خواهم داد!
نقــــــاش میشوم
تا ابدیت نقش پرواز را
بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا
خواهـــــــم کشید.
برچسبها:
عاشقانه ,
در معبدی گربه ای زندگی می کرد که هنگام عبادت راهب ها مزاحم تمرکز آن ها می شد. بنابراین استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد.
این روال سال ها ادامه پیدا کرد و یکی از اصول کار آن مذهب شد. سال ها بعد استاد بزرگ درگذشت.گربه هم مرد.راهبان آن معبد گربه ای خریدند و به معبد آوردند تا هنگام عبادت به درخت ببندند تا اصول عبادت را درست به جا آورده باشند. سال ها بعد استاد بزرگ دیگری رساله ای نوشت درباره ی اهمیت بستن گربه هنگام عبادت!!
بسیاری از باورهای ما اینگونه به اصل و قانون تبدیل می شوند.
خدایا!
دلمان را به تو می سپاریم
دلی که همچون یک دفتر پر است از غم...
دلتنگی...
گناه و آرزو
خدای من!
با دستان مهربانت قلمی به دست گیر و به لطف خود
پاک کن گناهانمان را
خط بزن غم هایمان را
تایید کن آرزوهایمان را
و دلی رسم کن
در دفتر دلمان به بزرگی دریا.
برچسبها:
دعا ,