پنج شنبه 21 اسفند 1393 ساعت |
بازدید : 891 |
نویسنده :
Amir Kalhur
| ( نظرات )
گیج و گنگ از آن همه فشار ودرد و رنجی که گذشت بر من، آرام گوشه ای از اتاق کز کرده ام و به گذشته فکر می کنم...
گذشته ای که اگر نبود سایه لطفش و اگر رحم نمی کرد بر بیچاره گی ام و اگر نبود آن نشانه ی آشکارش - ماه پاره - هیچ نمی دانم امروز کجا و به چه حالی افتاده بودم...
حالا کمی پس از آن طوفان که یادش هم اشک را برگونه ام می نشاند نشسته ام و یک به یک آیه هایش را به نظاره می نشینم.... گاهی یک لبخند، یک تصویر، یک نگاه سرشار از حرف های نگفته اند...و من هنوز مبهوت از آن چه بر بینوایی ام گذشت به دنبال سّرِ آن همه درد و رنج ام، دردی که فقط او می داندش و شاید اندکی هم همان نشانه ی آشکارش - ماه پاره -...
امروز می نشینم با او و برای او و لذت داشتنش را با اشک های اشتیاق و گاهی دلتنگی ای ملایم فریاد می زنم تا شاید بشنود نوای بی کسی ام را و بگیرد دستِ کوتاه مانده از آن همه لطفش را...
پنج شنبه 21 اسفند 1393 ساعت |
بازدید : 761 |
نویسنده :
Amir Kalhur
| ( نظرات )
دلتنگم... دل تنگ خیلی چیزها دل تنگ همه گذشتن های بیهوده،روزها و شبهای رفته تمام آن چه به من گذشت و هرگز بازنگشت دل تنگ عهدیایی که ناعهد شد قول هایی که داده نشد قرارهایی که فرار شد تمام چیزهایی که می شد باشد و هیچ وقت نشد تمام بودن هایی که نبود دلتنگ آنانی که دلهایشان برای من هیچ وقت اندازه من تنگ نشد و . . . دلتنگ فردای که می توانست دوست داشتنی باشد با حضور تو اما هرگز نشد..!
چهار شنبه 20 اسفند 1393 ساعت |
بازدید : 370 |
نویسنده :
Amir Kalhur
| ( نظرات )
یکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون مینویسم و اون خوابه نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه یه کاغذ یه خودکار دوباره شده همدم این دل دیوونه یه نامه که خیسه پر از اشک و کسی بازم اونو نمیخونه یه روز همینجا توی اتاقم یه دفعه داره میره چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره گریه میکردم درو که می بست میدونستم که میمیرم اون عزیزم بود نمیتونستم جلوی راهشو بگیرم میترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها خدایا کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا سکوت اتاقو داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمیاد انگار