فروغ پرسید:
" کی ازدواج می کنیم؟! "
گفتم :
" اگر ازدواج کردیم، دیگر به جای تو باید به:
قبض های آب و برق و تلفن
و قسط های عقب افتاده ی بانک
و تعمیر کولر آبی و بخاری و آبگرمکن و
اجاره نامه و اجاره نامه و اجاره نامه
و شغل دوم و سوم
و دویدن دنبال یک لقمه نان،
از کله ی سحر تا بوق سگ
و گرسنگی و جیب های خالی
و خستگی و کسالت
و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم ...
و تو به جای عشق باید به دنبال
آشپزی و خیاطی
و جارو و شستن و خرید
و مهمانی
و نق ونوق بچه و ماشین لباسشویی
و جاروبرقی و اتو و فریرز و فریزر و فریزر باشی ...
هر دومان یخ می زنیم!
بیشتر از حالا پیش همیم ولی کمتر از حالا همدیگر رو می بینیم!
نمی توانیم ببینیم ... فرصت حرف زدن با هم را نداریم ؛
در سیاله ی زندگی دست و پا می زنیم ، غرق می شویم
و جز دلسوزی برای یکدیگر کاری از دستمان ساخته نیست ...
" عشق " از یادمان می رود و " گرسنگی " جایش را می گیرد! "
عشق روی پیاده رو | مصطفی مستور
ی روزی میشه زنگ میزنن بهت...
داد میزنی میگی:خفه شین...درووووغ نگین...!!!
میای میبینی شلوغه...همه مشکی پوشیدن...دارن گریه میکنن...
چی شده؟؟؟؟
میگن:ی دختر مرده...دارن غسلش میدن...!!
باورت نشد ن؟؟؟
زوده برای باور کردن...همه بلند شدن...انگاری دارن میارنش...همه داد میزنن...باورت نشده...
میگی:ن!!!این اون دختر نیست...!!!
تابوتو دارن میارن راه میفتی دنبالش...گیجی...نمیفهمی چ خبره!!!دارن میزارنم توی قبر...بازم نمیخوای باور کنی...
باورت میشه دارن روی اون دختر ک میگفتی دنیامی خااااک میریزن؟؟؟
داغ میشی...پاهات یارت نمیکنن...
داد میزنی:چیکار میکنین نامردااا!!
دارم اشکاتو میبینم...نباشم ک گریه کنی...داری دیوونه میشی...
میگی:از تنهایی میترسه لعنتیا...!!
اما دیگه فایده نداره...شب میشه...تو اتاق زل زدی ب دیوار...
صدای خنده هام...گریه هام میپیچه تو گوشت...
یاد اون روزی ک جدا شدیم افتادی...یاد گریه هام...روزای بعدش...
چی؟؟؟؟التماس میکنی برگردم؟؟؟
ن عشقم الان دیگه دیر شده...!!
گاهی عشق وشدت علاقه
مانع اعتراضم به رفتار توست
اما به روزی تو را هشدار میدهم
که نفرت کاسه عشق را تخلیه
وخود جانشین عشق گردد
دیگر عذری بر من نیست
همانگونه خواهم کرد
که امروز تو بر من روا میداری