یه تصویراز تو و دریا...همه دارو ندارم شد
یه حسرت از همون چیزی که میخوام و ندارم شد…
یه تصویر از تو و دریا پراز موج کرده روزامو...
تو طوفانت برام دنیاست، ببین شورِ تماشامو
یه وقتا رنگ چشماتونمیبینم، آخه دریا کناره برق چشماته
نمیشه فرقشون پیدا، یه قاب از هُرمِ این دستام
میسازم تا که این تصویر یه تیکه از وجودم شه...
مثل قسمت، مثل تقدیر….
میمونم خیر ه رو عکست، برام زنده است پر از غوغا
چه لبریزم من از یادت، تو رو دارم تو این دست ها
نگاهم، خنده هام ،بغضم همه بوی تو رو داره
چقدر قصه ،چقدر حرمت ،ازاین تصویر سرشاره
بذاراشکام بشن آیینه، بشینن روبه روی تو
تلا قیشون با هم نابه ،میسازن بی نهایت رو
حقیقت داره این دوری ،تورفتی نیستی تو خونه
ولی فکرت ،غمِ عشقت ،شده مهمون و می مونه …